روزنامه خراسان ، یکشنبه 13 تیرماه 95 درگفت وگوبا دکتر حسن نصیری جامی، نامزد سیزدهمین جایزه قلم زرّین مطرح شد:سبک انگاری ، بلای جان پژوهش های دانشگاهی
دکتر حسن نصیری جامی ، نویسنده آثار پژوهشی همچون: ترانه های کهن شرقی، ابراهیم ادهم و دلدادگی وخنیاگری در شاهنامه و تصحیح و توضیح آثاری چون: کنوزالحکمه، سراج السائرین، بحارالحقیقه، حدیقة الحقیقه، انیس العارفین ، تصحیح مقامات منظوم شیخ جام ، لطایف الطوایف ونیز مکتب هرات و شعر فارسی وجامع التمثیل فرهنگ کهن امثال فارسی است که «مکتب هرات و شعر فارسی» او نامزد نهایی بخش پژوهش و نقد ادبی سیزدهمین جایزه قلم زرّین شد . این نویسنده که به تازگی به ریاست دانشگاه فرهنگیان مشهد منصوب شده است، موفق شده است برای کتاب «بحار الحقیقه» به مرحله نهایی داوری کتاب سال جمهوری اسلامی ایران ـ گروه عرفان، سال 1390و برای کتاب «ابراهیم ادهم» به مرحله نهایی داوری کتاب فصل جمهوری اسلامی ایران ـ گروه عرفان، پاییز 1390 راه یابد . در گفت وگویی علاقه ایشان به ادبیات عرفانی ونیز وضعیت پژوهش در دانشگاه ها را جویا شدیم. حوزه فعالیت شما بیشتر معطوف به ادبیات عرفانی خراسان و تربت جام است. جدا از عرق جغرافیایی آیا انگیزه دیگری هم در این ماجرا وجود دارد؟ بله، انکار نمی کنم که تعلقم به حوزه خراسان (و البته تربت شیخ جام) در این ماجرا بی سبب نبوده است و به قول جامی: مولدم جام است و رشحه قلمم جرعه جام شیخ الاسلامی ست لاجرم در جریده اشعار به دو معنی تخلصم جامی ست. هرچند برای بنده جریده اشعار و تخلصی در کار نیست اما ارادت به شیخ جام و تعلّق جغرافیایی انگیزه و آتش زنه ای بود که در ادامه حلاوت و شوری دیگر یافت و ادبیات عرفانی خراسان (اعم از شیخ جام) عرصه ای پر جذبه برایم شد؛ به ویژه آنکه گوشه هایی مهم و غنی و کمتر شناخته شده فرا رویم قرار گرفت. باتوجه به نزدیک بودن کنگره جامی و نیز هزاره شیخ جام، سهم این دو را در پهنه ادبیات عرفانی چقدر می بینید؟ چند سال پیش با دوستان اهل فرهنگ طرحی تدوین شد که تا هزاره تولد شیخ جام (سال 1440 قمری) که اکنون دو ـ سه سال دیگر فرصت باقی است، هر سال یکی از مفاخر فرهنگ و ادب و اندیشه سامان جام محور بحث و نظر قرار گیرد و بر همین مبنا سال گذشته همایش بزرگداشت شاه قاسم انوار برگزار شد. این طرح فرصتی را پیش رو قرار می دهد که هم به حوزه جام و بالاخص شیخ جام بیشتر توجه شود و دیگر آنکه مجریان و متولیان این طرح بتوانند بیشتر توان سنجی نمایند و آماده آیین بزرگ هزاره شیخ جام گردند و برنامه های هزاره متکی به تجربه های چندساله باشد. گویا در چند ماه پیش رو نیز قراراست کنگره عبد الرحمان جامی از همین منظر برگزار شود. قید تردید " گویا " را از آنجا به کار بردم که شخصاً با برگزاری این کنگره در تابستان که ایام تعطیلات دانشگاه ها و مدارس و محیط های آموزشی است موافق نیستم و مسلماً اگر این کنگره در ایام شور و رونق علمی و فعالیت مراکز آموزشی برگزار شود تجربه ها و دستاورد های علمی و اجرایی گرانبارتری حاصل می شود و امیدوارم تا فرصت باقی است دوستان در این عزم و تصمیم خود بازنگری نمایند به ویژه آنکه خبر خوشی در راه است و هفت اورنگ جامی با تصحیح جدید در شرف چاپ و رونمایی است. امّا سخن درباره سهم جامی و شیخ جام در پهنه ادبیات عرفانی مسلماً مجالی بیشتر می طلبد. درباره عبدالرحمان جامی و نقش و منزلت وی در ادبیات عرفانی سخن بیشتر گفته شده و آثار فاخر و مؤثر وی نیز مؤید این نکته است. کیست که هفت اورنگ جامی و نفحات الانس و اشعة اللمعات جامی را در شمار میراث گرانبار ادبیات عرفانی ایران نداند؟ امّا این وضوح و رجحان درباره شیخ جام اندکی همراه با ابهام و رازآلودگی است. ابهامی از سر ناشناختگی آثار و رازآلودگی احوال وی. متأسفانه تاکنون برداشت غالب محققان و صاحب نظران بیشتر بر بنیان حکایات احوال و مقامات وی است. از این رو گویی ما با دو شیخ جام روبه رو هستیم، شیخی عارف و واعظ برآمده از آثار و شیخی شگفت و کرامت جو برآمده از مقامات گوناگون. مسلماً برای اهل تحقیق چهره شیخ آثار زلال تر و اصیل تر است و باید منزلت خود را در عرصه ادبیات عرفانی بیابد اما متأسفانه هنوز تمامی آثار شیخ نشر نیافته و پیش روی ما نیست در حالی که فرصت ما برای رسیدن به آیین بزرگداشت هزاره شیخ اندک است و این عرصه هنوز ناگشوده مانده است. «مکتب هرات» شما یکی از متفاوت ترین پژوهش های شماست. چه علقه ای شما را به سمت پژوهشی کشاند که بیشتر ماهیت هنری دارد تا ادبی؟ مکتب هرات و به ویژه عصر شاهرخ تیموری یکی از درخشان ترین دوره های تاریخی در عرصه فرهنگ و هنر است. واقعه مهم این عصر هم نشینی هنر و ادبیات است که به لطف حمایت و نزدیکی ذائقه دولتمردان با اهل فرهنگ و هنر و ادبیات پدید آمد. اگر در دوره های پیشین با مقوله هایی همچون «شاعران عارف» و «عارفان شاعر» روبه رو بودیم در این عصر و مکتب مشخصاً به گروه «هنرمندان شاعر» و «شاعران هنرمند» برمی خوریم. دولتمردان این عصر نیز غالباً هنرپرور و شعرشناس بودند و به سبب دیرپایی و امنیت و آرامش نسبی به شعر و شاعری همچون دیگر گرایش های ذوقی ـ و بعضاً ویژه تر ـ اقبال نشان می دادند. این صدر نشانی ها و قدرگزاری ها باید در پژوهش های امروز ما بیشتر دیده می شد تا عصر تیموری و مکتب هرات را فقط و تمام قد در آینه هنرها و ظرافت هایی همچون نگارگری و تذهیب نبینیم ، بلکه نقش شعر فارسی و سهم آن در این همدوشی و هم آوایی مشخص تر شود. بنابراین پژوهش در مکتب هرات و همدوشی آن با شعر فارسی یک ضرورت بود و خوشحالم که این امر بنا به بضاعت اتفاق افتاد و بااقبال روبه رو شد. چه نقاط قوت و یا آسیب هایی در پژوهش های دانشگاهی می بینید؟ پژوهش های دانشگاهی ما اکنون غالباً گرفتار بد فهمی و سوء تفاهم است. تکلیف دانشگاه با پژوهشگر و پژوهشگر با جامعه و مخاطب خود مشخص نیست و در ابهام و سردرگمی است. مضافاً در این آشفته بازار نقد سره از ناسره نیز مشخص نمی گردد، پخته خواری و سبک انگاری ها بلای جان پژوهش شده و ابداع و ژرف نگری و دقت علمی در این هیاهو گم گردیده و به کناره رفته است. اگر در پژوهش های دانشگاهی کورسویی از توفیق و قوت دیده می شود بیشتر مرهون وجود همّت و وجدان علمی این پژوهشگران است و اگر آسیبی هم به تهدید فراروی این گروه دارد همانا کم فروغ گردیدن همّت و پشتکار و چه بسا از کف رفتن اخلاق علمی و پژوهشی است. دانشگاه فرهنگیان باتوجه به اینکه با دانشجویانی سرو کار دارد که قرار است در نظام آموزشی ایفای نقش کنند، آیا در حوزه پژوهش هم توانسته است همپای دانشگاه های دیگر حرکت کند؟ دانشگاه فرهنگیان دانشگاهی نوپا و مأموریت گراست و همین دو صفت می تواند هم نقطه قوت در حوزه پژوهش باشد و هم نقطه ضعف به شمار آید. اگر این دانشگاه ـ با توجه به نقش و مأموریتی که دارد ـ گرفتار رکود و رخوت در حوزه پژوهشی گردد بدون شک نظام آموزشی ما فرصتی مؤثر و حیاتی را از دست داده است. معلمان پژوهشگر سرمایه و امید نظام آموزشی ما هستند و در نظام تعلیم و تربیت و مأموریت های آن جریان ساز خواهند بود. بنابراین ترویج و بها دادن به مقوله پژوهش در دانشگاه فرهنگیان در نگاه کلان همانا ترویج و احیای پژوهش در کلیت نظام آموزشی است.
